« به نام او وبه سوی او»
خدایا! بحران زده ام،نمی دانم به کجاروکنم! به چپ وراست رومی کنم، به پس
پیش رومی کنم وفقط ظلمت رامی بینم، به درون رومی کنم ستاره ای می بینم. توآن ستاره ای، واگرتوبامنی، درون من، کنارمن، هیچ نیرویی دراین دنیانمی تواند شکستم دهد. هیچ وقت تنهایم مگذار.
پروردگارا! عاشقم کن تاهرروزاززندگی ام پیشکش عشقی باشد به تو. باداتوهمراه نادیده ی من درتمامی جاده های زندگی کنارم باشی.
معبودم! هنگامی که ازتودورم بی قراروبی تابم. درجست وجوی توبارهاوبارها
اسیردام های نفس می شوم. برمن رحمت آرومرانزدیک خودنگهدار.
معشوق من! نه درپی ثروت سلیمانم ونه درجست وجوی قدرت پیغمبران، نه چون
زلیخا خواستارلذت دنیایم ونه دنبال آسایش آن دنیا چونان که یوسف می طلبید. من
نیازمند توام فقط تو.
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود؛
واین یعنی زندگی!
پس دیگه نگو زندگی اجبار است!
سلام ! خیلی خوش اومدین!